ضربۀ مؤثر و قاطع. جراحت کشنده و عمیق (کاری در این ترکیب بمعنی کارگر ومؤثر است). جراحت بزرگ و جراحتی که بیکی از آلات عمده بدن برخورد کرده و مهلک باشد. رجوع به ناظم الاطباء، آنندراج و زخم شود
ضربۀ مؤثر و قاطع. جراحت کشنده و عمیق (کاری در این ترکیب بمعنی کارگر ومؤثر است). جراحت بزرگ و جراحتی که بیکی از آلات عمده بدن برخورد کرده و مهلک باشد. رجوع به ناظم الاطباء، آنندراج و زخم شود
فحشاء. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بدعملی. فعل زشت کار: جهان را گوهر آمد زشت کاری چرا زو مهربانی گوش داری بنزدش هیچکس را نیست آزرم که بیقدر است و بی مهر است و بی شرم. (ویس و رامین، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
فحشاء. (مهذب الاسماء) (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) ، بدعملی. فعل زشت کار: جهان را گوهر آمد زشت کاری چرا زو مهربانی گوش داری بنزدش هیچکس را نیست آزرم که بیقدر است و بی مهر است و بی شرم. (ویس و رامین، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به زشت و دیگر ترکیبهای آن شود
بیک شغل اشتغال داشتن هم شغلی، رقیب یکدیگر بودن، شرکت بادیگری در کاری و شغلی. یابه هم کار (همکار) دعوت کردن، از کسی خواستن تا در کاری و شغی شخص را یاری کند
بیک شغل اشتغال داشتن هم شغلی، رقیب یکدیگر بودن، شرکت بادیگری در کاری و شغلی. یابه هم کار (همکار) دعوت کردن، از کسی خواستن تا در کاری و شغی شخص را یاری کند